۰۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۵۶۹۴۵۷

یادداشت | تأثیر بدقولی بر سلامت معنوی کودکان

اگر والدین خلف وعده کنند به نگرش و احساس آنها نسبت به ‌رزاق حقیقی آسیب می‌زنند و نگاه کودکانشان را به او منفی می‌کنند.
کودکان، خانواده، سبک زندگی

سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا،‌ اگر درس بخونی و نمره‌هات خوب بشن، قول می‌دم برات دوچرخه بخرم.

اگر بچه‌ی خوبی باشی و به حرفام گوش بدی قول می‌دم ببرمت پارک هر چی دلت خواست بازی کنی.

باشه منتظرت می‌مونم. برو لباست رو عوض کن بیا با خودم می‌برمت...

با خواندن این جمله‌ها خاطراتی در بیشتر ما زنده می‌شود؛ دوچرخه‌ای که خریده نشد، پارکی که رفته نشد (با کسب اجازه از فرهنگستان زبان فارسی!) و بچه‌ی لباس عوض کرده‌ای که با خود برده نشد و...

دستور جداگانه‌ی اسلام به وفای به عهد با کودکان

لزوم عمل کردن به قول و قرارهایمان از دیدگاه اسلام، از روز هم روشن‌تر است. خود خدای تعالی شخصاً در این زمینه دستور صادر کرده‌اند: به عهد (خود) وفا کنید که از عهد سؤال می‌شود. (اسراء: 34). آیات متعدد دیگری نیز در این موضوع هست به اضافه‌ی روایات فراوانی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام)

در آموزه‌های اسلامی به‌صورت جداگانه بر وفای به عهد با کودکان تأکید شده است؛ برای نمونه پیامبر اکرم (ص) فرموده است: هنگامی‌که کسی از شما به فرزندش وعده می‌دهد، باید آن را ادا نماید. (مستدرک الوسائل، ج 15، ص 170). همچنین حضرت علی (ع) فرموده است: دروغ چه جدی و چه شوخی شایسته نیست و نیز این [شایسته نیست] که یکی از شما به فرزندش وعده دهد و به آن وفا نکند. (وسائل الشیعه، ج 12، ص 250)

حال این پرسش مطرح می‌شود که علت این بیان جداگانه نسبت به وفای به عهد با کودکان و به تعبیر علمای بلاغت، ذکر خاص بعد از عام چیست. پاسخ کلی این است که به سبب اهمیت داشتن خاص و اینکه در بین انبوه مصادیق دیگر حکم عام گم نشود؛ به‌خصوص که کودکان همواره در معرض کوچک و کم‌اهمیت دیده شدن، هستند. پرسش بعدی این است که وفای به عهد با کودکان چه اهمیت ویژه‌ای دارد که اسلام بر آن تأکید کرده است. پاسخی که در این نوشتار می‌کوشم به استناد روایات اهل‌بیت (ع) با نگاهی به پژوهش‌های روان‌شناختی بدهم این است که وفای به عهد با کودکان تأثیر مهمی بر سلامت معنوی یا آسیب معنوی آنها می‌تواند داشته باشد.

نگاهی روان‌شناختی به خلف وعده با کودکان

یکی از مباحث مهم مطرح‌شده در روانشناسی اجتماعی «سبک‌های دل‌بستگی» است؛ منظور از سبک دل‌بستگی میزان احساس امنیتی است که هر فرد در روابطش با دیگران می‌کند. (۱) در این موضوع پژوهش‌های متعددی انجام شده است که در ادامه نتیجه‌ی آنها را به‌صورت فشرده بیان می‌کنم.

اساساً چهار سبک دل‌بستگی وجود دارد که هر بزرگسالی یکی از آنها را در ارتباطات نزدیکش با دیگران به کار می‌گیرد. این سبک‌ها در درجه‌ی اول به دو دسته‌ی ایمن و ناایمن تقسیم می‌شود و سبک دل‌بستگی ناایمن خود به سه قسم دیگر: هراسان- اجتنابی، نگران و انفصالی. مبنای این تقسیم‌بندی دو مفهوم «احساس عزت‌نفس» و «اعتماد به دیگران» است که از ترکیب آنها چهار حالت به وجود می‌آید:

۱. سبک دل‌بستگی ایمن: عزت‌نفس و اعتماد به دیگران هر دو بالا؛

۲. سبک دل‌بستگی هراسان- اجتنابی: عزت‌نفس و اعتماد به دیگران هر دو پایین؛

۳. سبک دل‌بستگی نگران: عزت‌نفس پایین ولی اعتماد به دیگران بالا؛

۴. سبک دل‌بستگی انفصالی: عزت‌نفس بالا ولی اعتمادبه‌نفس پایین.

افراد ایمن قادرند در سرتاسر زندگی خود به بهترین شکل روابطی پایدار و رضایت‌بخش را با دیگران داشته باشند؛ افراد هراسان- اجتماعی از ایجاد روابط نزدیک و صمیمی با دیگران به‌طور کامل اجتناب می‌کنند یا اگر با دیگران مشارکت کنند، مشارکتشان شادی‌بخش و خوش‌فرجام نخواهد بود؛ افراد دارای سبک زندگی دلواپس خواهان روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران هستند (گاهی در حد افراط) و خیلی زود هم ارتباط برقرار می‌کنند و به عبارتی به دیگران می‌چسبند؛ اما غالباً درباره‌ی روابط خود نگران هستند؛ زیرا انتظار دارند که دیگران سرانجام آنها را طرد کنند؛ افراد دارای سبک دل‌بستگی انفصالی باور دارند که سزاوار داشتن روابط خوب با دیگران هستند؛ اما در همان حال انتظار بدترین رفتارها را از دیگران دارند؛ درنتیجه از ارتباط نزدیک واقعی با دیگران می‌ترسند. (2)

رابطه‌ی سبک‌های دل‌بستگی با سلامت معنوی

برای تبیین این رابطه دو نکته گفتنی است:

نکته‌ی اول اینکه سبک دل‌بستگی ما به دیگران در بزرگسالی تا حد زیادی تحت تأثیر شیوه‌ی ارتباطی بزرگ‌سالان نزدیک کودک با اوست که از همه مهم‌تر مادر و پدر (و احیاناً پرستار بچه) هستند و پس‌ازآنها پدربزرگ، خواهر، برادر و..... پژوهش‌های اوبرلندر (Oberlander، ۲۰۰۳) نشان داده است که چگونگی تعامل بین مادر (یا مراقب دیگر) و نوزاد نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری نگرش‌ها و رفتارهای آینده‌ی نوزاد در هنگام وارد شدن او به دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی دارد. (3) به این معنا که رفتارها و واکنش‌های عاطفی مراقب، به کودک اطلاعاتی می‌دهد درباره‌ی اینکه آیا او را مهم می‌دانند و او را دوست دارند یا خیر؟ همچنین کودک از تعامل آنها با خود می‌فهمد که آیا قابل‌اتکا و اعتماد هستند یا خیر. (4) این اطلاعات را نوزاد از حالت چهره‌ی آنها، لحن صدا، لبخند یا اخم و بازی آنها، توجه و بی‌توجهی آنها نسبت به نیازهای او و میزان در دسترس بودن آنها به دست می‌آورد؛ برای مثال کودکی که هر بار هنگام نیاز به گرسنگی، مدتی طول کشیده تا مادرش به این نیاز او پاسخ گوید در معرض این است که سبک دل‌بستگی ناایمن در او شکل بگیرد؛ زیرا بی‌توجهی مادر سبب شده که عزت‌نفس کودک یا اعتماد او به مادر یا هر دو آسیب ببیند.

پژوهش‌های دیگری نشان داد که علاوه بر دوران نوزادی، کیفیت تعامل افراد نزدیک به کودک با او در سال‌های اولیه‌ی زندگی‌اش، در شکل‌گیری سبک دل‌بستگی او در بزرگسالی نیز تأثیرگذار است. (5).

نکته‌ی دوم این است که همان‌طور که در آغاز این مقاله گفته شد هرکدام از ما در بزرگسالی در برقراری ارتباط عاطفی نزدیک با «دیگران» شیوه‌ی خاصی داریم. حال لازم است که توجه داشته باشیم که یکی از این «دیگران» خداوند است. پژوهش‌ها نشان داده است که اینکه ما در بزرگسالی چقدر خدا را قابل‌اعتماد بدانیم و به او اتکا کنیم تابع سبک دل‌بستگی ما به‌طورکلی است و سبک دل‌بستگی ما در بزرگسالی نیز تا حد زیادی تحت تأثیر نوع تعامل والدینمان با ما در کودکی است. (6) نتیجه آنکه نحوه‌ی رفتار والدین ما در کودکی سبب شکل‌گیری سبک خاصی از دل‌بستگی در ما می‌شود و این سبک دل‌بستگی نحوه‌ی ارتباط عاطفی و رفتاری ما با دیگران و ازجمله خدا را در بزرگسالی تعیین می‌کند؛ لذا اگر می‌بینیم، نگرش و احساس و رفتار افراد گوناگون نسبت به خدا متفاوت است، به این دلیل است که سبک‌های دل‌بستگی آنها متفاوت است و این تفاوت هم تا حد زیادی ریشه در دوران کودکی آنها دارد؛ لذا برای مثال در مشاوره و درمان فردی که از ارتباط صمیمی با خدا اجتناب می کند و به تعبیری به لحاظ معنوی بیمار است، باید سبک دل‌بستگی او و تعامل والدینش با او در کودکی را نیز در نظر داشت.

ناگفته نماند که سبک‌های دل‌بستگی غالباً از نوزادی تا کودکی و پس‌ازآن پایدار هستند؛ بااین‌حال شواهد قابل‌توجهی وجود دارد که نشان می‌دهد، تجربه کردن روابط بسیار خوب یا بد در دوره‌های بعدی زندگی می‌تواند منجر به تغییر در سبک دل‌بستگی شود. (7)

بد‌قولی با کودکان و تأثیر آن بر نگرش و احساس آنها به خدا

یکی از رفتارهای مهم در تعامل والدین با فرزندان، قول‌هایی است که به آنها می‌دهند. اگر پدر یا مادری به کودک خردسال خود وعده‌ای بدهد و عمل نکند و مخصوصاً اگر این رفتار تکرار شود، دو پیام را به کودک مخابره می‌کند؛ یکی اینکه او چندان ارزشمند و محترم نیست دیگر اینکه آنها (والدین) چندان قابل‌اعتماد نیستند و چه‌بسا همین امر سبب شود تا فرزندشان از دستیابی به سبک دل‌بستگی ایمن محروم شود و احتمال زیادی وجود دارد که یکی از سه سبک ناایمن دیگر در او شکل بگیرد و در پی آن نوع ارتباط او با خدا نیز نه بر اساس عزت‌نفس و اعتماد بلکه بر پایه‌ی اجتناب و نگرانی و ترس و تردید شکل بگیرد و بدین نحو از نظر معنوی آسیب ببیند.

اکنون بهتر می‌توان معنای این حدیث شریف را فهمید که پیامبر مکرم اسلام فرمود: کودکان را دوست داشته باشید و به آن‌ها هنگامی‌که وعده می‌دهید وفا کنید؛ زیرا آنها شما را رازق و روزی‌رسان خود می‌بینند. (کافی، ج 6، ص 49)

در این روایت پیامبر اکرم (ص) نفرموده است که به قول خود با کودکان وفا کنید؛ زیرا اگر خلف وعده بکنید، مثلاً به آنها دروغ گرفته‌اید یا آنها هم بدقولی یاد می‌گیرند (هر چند این آثار منفی را نیز دارد)، بلکه به نکته‌ای اشاره کرده است که به خدا ربط پیدا می‌کند و آن صفت رزاقیت است؛ پیامبر اکرم (ص) فرموده است آنها فقط شما را روزی‌رسان خود می‌دانند (و هنوز به آن درجه از درک نرسیده‌اند که رزاق حقیقی را به‌روشنی بشناسند).

با توجه به این نکات شاید بتوان گفت مراد از روایت این است که اگر والدین خلف وعده کنند به نگرش و احساس آنها نسبت به ‌رزاق حقیقی آسیب می‌زنند و نگاه کودکانشان را به او منفی می‌کنند. به تعبیری با خلف وعده‌ی والدین، خاطره‌ی بدی در ذهن در ذهن و ضمیر کودکان نقش می‌بندد و بی‌اعتمادی و حقارتی در آنها شکل می‌گیرد که چه‌بسا در بزرگسالی آن را به خدای تعالی که روزی‌رسان حقیقی است نیز سرایت دهند؛ درنتیجه این بی‌اعتمادی و تحقیری را که روزی از والدین دریافت کرده‌اند، در ارتباطشان با خدا نیز انتظار بکشند و همین سبب اجتناب آنها از رابطه‌ی نزدیک با خدا و اعتماد به او شود و این به معنای آسیب دیدن آنها به لحاظ معنوی و محرومیت از رابطه‌ای صمیمی و رضایت‌بخش با خدای تعالی است./۸۴۱/ی۷۰۲/س

محمدرضا آتشین صدف

پی نوشت: 

(۱) روان‌شناسی اجتماعی، رابرت بارون و دیگران، ترجمه‌ی یوسف کریم، نشر روان، ویراست یازدهم، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۹۲، ص ۴۴۱.

(۲) همان، ص ۴۴۲.

(۳) همان، ص ۴۴۰.

(۴) همان، ص ۴۴۱.

(۵) همان، ص ۴۴۳.

(۶) ادراک دل‌بستگی کودکی، دل‌بستگی بزرگسال و دل‌بستگی به خدا، مژگان سپاه منصور و دیگران، فصلنامه‌ی روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی، دوره‌ی 4, شماره‌ی 15، بهار ۱۳۸۷، ص ۲۴۴-۲۴۵.

(۷) روان‌شناسی اجتماعی، رابرت بارون...، ص ۴۴۳.

ارسال نظرات